Tuesday, April 24, 2007
متن کامل مقاله مجله تايم (آمريکا) اول مارس 2007
«چگونه دولت آمريکا اصلاح طلبان را ناديده گرفت.»
دولت بوش، با وجود ادعاي زباني که براي برقراري دموكراسي در ايران دارد، از دادن ويزا به چندين نفر از شخصيت هاي برجسته ايراني فعال هوادار دموکراسي خودداري كرده است. در ميان ايرانياني كه هنوز منتظر دريافت ويزا هستند، نام «عبدالكريم سروش»، فيلسوفي که مشهور است به هدايت نيروي روشنفکري که حامي جنبش اصلاح طلبي بود که در سال 1997 موجب روي کار آمدن رئيس جمهور محمد خاتمي شد.
با اطلاعاتي كه برخي از منابع ايراني در اختيار من قرار داده اند و نيز بررسي هايي كه خودم در مورد مساله انجام داده ام، متوجه شده ام فرد برجسته ديگري كه درخواست ويزاي او بفوريت رد شده است، «ابراهيم يزدي»، رهبر «نهضت آزادي ايران » است. برغم فشارهايي كه از سوي دولت جانشين خاتمي، يعني دولت «احمدي نژاد»، به سروش و يزدي وارد مي شود، آنها تصميم گرفتند به دنبال دعوت براي سخنراني در موسسات دانشگاهي معتبري چون «هاروارد» و «استنفورد» به آمريكا بروند.
سروش كه هم اكنون به عنوان مهمان در موسسه بين المللي مطالعات اسلامي و دنياي مدرن در دانشگاه «ليدن در هلند» تدريس مي كند، به من گفت كه در ماه ژوئن سال 2006، از سفارت آمريكا در برلين تقاضاي ويزا كرده و نمي داند چرا درخواست اش را آمريكايي ها تصويب نکرده اند. آنها حتي به ايميل او هم پاسخ نداده اند!
يزدي، كه در رشته داروسازي تحصيل كرده است، مطلع شد که درخواست ويزاي او که در سال 2005، به سفارت آمريكا در پاريس داده بود رد شد..
ابراهيم يزدي، در تمامي تماس تلفني اي كه با او داشتم، درباره مصاحبه اش در سفارت آمريکا در دوبي به من گفت: «آنها حرف هاي بي معنايي زده اند.» آنها مي خواهند مطمئن شوند که من نمي روم در آمريکا بمانم. من گفتم خانم: «من يك ايراني 76 ساله ام كه 60 سال است به خاطر آزادي مبارزه مي كنم. من نمي خواهم کشورم را ترک کنم. مي خواهم فرزندانم و 15 نوه ام را ببينم.» اما آنها هيچ جواب روشني به من نداده اند.
مشكلي كه يزدي و سروش با آن مواجه شده اند، بر معما مي افزايد؛ چون هر دوي آنها پيش تر به آمريكا سفر كرده بوده اند. سروش كه لقب مارتين لوتر اسلامي را به خاطر نوشته هايش درباره جدايي نهاد دين و نهاد دولت يدك مي كشد، استاد مهمان در دانشگاههاي هاروارد و «پرينستون» بوده و بين سالهاي 2000 تا 2005 نيز در دانشگاه «بيل»، تدريس كرده است.
وب سايت گروه يزدي كه مي گويد هدف آنها تامين آزادي، استقلال و دموكراسي براي ملت ايران، براساس تفسيري جديد از مباني اسلام است او طي سالهاي 1956 ( مترجم1960) تا 1978 در دوران حکومت شاه که در آمريکا ساکن بوده است. ارتباط ديريني با آمريكا داشته و حتي گذرنامه آمريكايي هم داشته كه بعداً آن را پس داده است. بعد از آن که گروه او براي سرنگوني شاه، به «آيت الله خميني» پيوست، او، در نخستين دولت انقلابي به رياست «مهدي بازرگان»، به سمت وزير امور خارجه برگزيده شد. يزدي نيز بهمراه بازرگان، پس از بحران گروگانگيري سفارت آمريکا استعفا كرد و از آن پس، تبديل به يكي از منتقدين مهم داخلي رژيم راديکال اسلامي شدند. دولت آمريكا در اواسط دهه 1980 به يزدي براي ورود به آمريكا ويزاي ويزيتوري داد. آخرين سفر او به آمريكا، به سال 2000 بر مي گردد؛ زماني كه او چندين سخنراني مهم درباره روبط ايران و آمريكا در دانشگاههاي اين كشور ايراد کرد.
او علاوه بر ديدار با خانواده اش، قصد داشت در چند مراسم سخنراني نيز شركت كند. از جمله يک سخنراني درباره «اسلام، ايران و دموكراسي» در مركز ايران شناسي دانشگاه استنفورد بود و ديگري با عنوان «چالش هاي دموكراسي در جهان اسلام» در مرکز مطالعات اسلام و دموکراسي «واشينگتن» بود.
عبدالكريم سروش، علاوه بر سخنراني در هاروارد، براي يك سلسله سخنراني سه هفته اي درباره نقش اسلام در دنياي مدرن، از سوي مركز فرهنگي اسلامي «اوكلند»، کاليفرنيا و از سوي مرکز مطالعه «دموکراسي، تساهل و مذهب» در دانشگاه «كلمبيا» درنيويورک دعوت شده بود تا درباره مذهب، دموكراسي، حقوق شهروندي و پلوراليزم سخن بگويد، مركز«بركلي» براي مذهب صلح و مسايل جهاني دانشگاه «جورج تاون» نيز از او براي دو هفته سخنراني درباره اسلام، دموكراسي و روابط کاتوليک ها و مسلمانان دعوت كرده بودند.
درباره مشكلات دريافت ويزا براي برخي افراد ايراني اصلاح طلب و به طور مشخص يزدي و سروش، سخن گوي وزرات امور خارجه آمريكا اِلين شانون به «تايم» گفت: «ما درخواست هاي ويزا را از اتباع هر كشوري كه باشند، از جمله ايران به دقت بررسي مي كنيم. اطلاعات مربوط به ويزا، محرمانه هستند و ما نمي توانيم درباره هر يک از آنها اظهار نظر كنيم. در مورد وضعيت اين دو نفر تنها مي توانم بگويم كه ما به آنها گفتيم كه ما درخواست آنها را دريافت کرده ايم و دلايل آنها براي سفر به آمريكا مورد بررسي قرار خواهد گرفت. برمبناي قانون فدرال، بررسي هاي امنيتي پيش از صدور ويزا بايد در مورد افرادي كه از كشورهاي حامي تروريسم از جمله ايران، قصد سفر به آمريكا را دارند.» کامل شود.
اين پاسخ اگرچه تا حدي منطقي به نظر مي رسد، اما با توجه به شعارهاي بزرگ تبليغ دموکراسي براي ايران توسط دولت بوش اين توضيح بوروكراتيك خيلي عجيب است. در سخنراني افتتاحيه بوش در سال 2005 درباره آزادي 27 بار به مساله آزادي اشاره شد، او گفت كه ماموريت آمريكا اين است كه «به ديگران كمك كند كه جايگاه خود را پيدا كنند و به هر طريق ممكن به آزادي خود و زندگي دلخواه خود دست يابند.
كمتر از يكسال پيش، «كاندوليزا رايس»، از كنگره خواست كه 75 ميليون دلار براي «برنامه هاي مربوط به دموكراسي در ايران» اختصاص دهند. وي در هنگام اداي شهادت در کنگره درباره هدف آمريكا در گسترش دموكراسي گفت: «آمريكا به سهم خود خواهان رابطه با مردم ايران است و از آرزوي آنان براي تحقق خواسته آزادي و حفظ حقوق انساني و دموكراتيک حمايت مي کند .» ممکن است بوروكرا سي دولت آمريکا از برنامه هاي كاخ سفيد براي آزادي هنوز عقب باشد.
با بسياري از افراد اصلاح طلب ايراني كه من با آنها در ايران و يا امريكا صحبت كردم. معتقدند كه گروههاي افراطي در دولت بوش مانع اعطاي ويزا به آنها، دلايل سياسي دارد. احساس آنها اين است که گروههاي افراطي دست به هر کاري مي زنند تا ميان آمريکا با ايران، حتي با اصلاح طلبان گفتگويي صورت نگيرد. زير اين گفتگوها ممکن است برنامه آنها را در تقابل با ايران مشکل سازد. آنها همچنين مي ترسند كه تندروها در دولت آمريكا نمي خواهند به افرادي چون سروش و يزدي امکان طرح ديدگاهايشان را در آمريکا بدهند. چون آنها با اين كه اپوزيسيون هستند، اما با سياستهاي بوش هم در تقابل با ايران مخالف اند.
دولت بوش يك استثنا در مورد روزنامه نگار ايراني، «اكبر گنجي» قايل شد. او سال گذشته، دوبار به آمريكا سفر كرد. شايد پشت در نگه داشتن گنجي، با توجه به حمايت علني دولت بوش از وي در طي شش سالي که او در ايران به خاطر چالش رژيم اسلامي زنداني شده بود دشوار بود. به ياد مي آورم در جلسه كميته روابط خارجي مجلس سنا در ماه مي 2005، درباره سياست آمريكا در قبال ايران، «نيكلاس برنز» معاون وزير امور خارجه آمريکا از گنجي به عنوان کسي كه «پرده از حقيقت» برداشت نام برد.
گزارش از: اسکات مک لود- قاهره