Monday, April 23, 2007
اگر هاليود فيلم 300 را نساخته بود، آيا امکان داشت که در سيماي جمهوري اسلامي، از فضائل ايرانيان در عهد باستان و شايستگي هاي خشايارشاه هخامنشي سخني رود؟
آنچه ما تاکنون از افراد متعصب مذهبي در باره ايران باستان شنيده ايم، البته چيزي جز وصف بي رحمي ها و خونخواري هاي شاهان باستان نبوده است، اما اينک به يمن نمايش فيلم 300 چيزهاي بسيار متفاوتي در اين باره از زبان برخي از متعصبان مي شنويم.
من البته داستان هايي که برخي از ملي گرايان افراطي در باره عظمت ايران باستان و اخلاق و رفتار معصومانه شاهان آن عهد مي گويند، باور ندارم، اما بر اين عقيده ام که ايران باستان با همه خوب و بدش بخشي از هويت تاريخي ما ايرانيان است که ناديده گرفتن و کوچک شمردن آن همانقدر بي وجه است که ملکوک کردن دامن ايران پس از اسلام و يا گزافه گويي در باره آن.
با صدور احکام فوق نمي خواهم وارد دعواهاي بي سرانجام باستان گرايان و مخالفان آنها شوم، زيرا نه حوصله چنين دعواهايي را دارم و نه صلاحيت ورود به آنها را.
در واقع خواستم يادآورم شوم، حال که مسئولان ايراني، هر چند که از بغض معاويه (رد فيلم 300) گوشه چشمي به ايران باستان و پادشاهان آن نشان مي دهند، بهتر نبود براي آبگيري سد سيوند قدري بيشتر تامل کنند؟
واقعيت اين است که من براي داوري در باره تاثير آبگيري سد سيوند بر ميراث تاريخي ايرانيان بخصوص مقبره کورش کبير در پاسارگاد و يا اهميت باستان شناسي تنگه بلاغيف صاحب صلاحيت نيستم و دقيقا به همين علت، تا کنون درخواست بسياري از دوستان را براي نوشتن مطلبي در اين باره رد کرده ام.
به گمان من، ورود به مسائلي خارج از حيطه تخصص فرد، مي تواند به اظهار نظرهاي نسنجيده و پا در هوا منجر شود و بيش از آنکه به هدف مورد نظر ياري رساند، دستاويز مخالفان براي لوث کردن اصل ماجرا شود.
به هر حال هر فرد معمولي مي داند که در دنياي امروز بين طرفداران توسعه از يک سو و حاميان محيط زيست و حافظان آثار باستاني از سوي ديگر، در باره ساخت و اجراي پروژه هاي عمراني اختلاف وجود دارد، اختلافي که نمي توان پيش از بررسي دقيق موضوع، در باره آن داوري منصفانه اي کرد.
پروژه هاي عمراني براي بهبود شرايط زندگي آدميان گاهي غير قابل صرف نظرند و خواه ناخواه عوارض زيست محيطي هم دارند. حفظ محيط زيست و آثار تاريخي نيز ضرورتي غير قابل انکار است که به بهانه اجراي هر پروژه اي نمي توان به حريم آنها تجاوز کرد.
در مورد سد سيوند اما فرهيختگان و باستان شناسان ايراني؛ تا آنجا که من مي دانم، اجماع نظر دارند و بر اين باورند که آبگيري اين سد نه فقط ميراث نهفته در تنگه بلاغي را براي هميشه در دل آب مدفون مي کند، بلکه در دراز مدت مقبره کورش را هم به خطر مي اندازد.
در مقابل اين اجماع و نيز اعتراض هايي که فعالان زيست محيطي و ميراث فرهنگي تا کنون براي پيشگيري از آبگيري سد سيوند انچام داده اند، واکنش دولت چه بوده است؟
حداقل واکنشي که دولت مي توانست نشان دهد اين بود که با ترتيب دادن مناظره هاي تلويزيوني بين کارشناساني چون دکتر پرويز ورجاوند و متخصصان وزارت نيرو، نظر مخالفان و موافقان آبگيري سد را در معرض افکار عمومي قرار دهد و آنگاه بر مبناي قضاوت عمومي در باره سد سيوند تصميم گيري کند.
دولت آقاي احمدي نژاد اما چنن نکرد که جاي خود، بلکه در اقدامي واکنشي که نمي توان جز دهن کجي به فرهيختگان اين کشور نامي بر آن نهاد، رئيس جمهور در جريان سفر خود به استان فارس اعلام کرد که شخصا در مراسم افتتاح و آبگيري سد سيوند حضور خواهد يافت!
رئيس جمهوري که رفتار خود را بر لجاجت با اهل فرهنگ و مدافعان محيط زيست و آثار باستاني استوار سازد و حاضر باشد براي افزودن بر شمار به اصطلاح طرح هاي افتتاحي خود در سفري استاني، يکي از حوزه هاي مهم ميراث باستاني را به خطر اندازد، معلوم است که ادعاي دفاعش از ايران تا چه اندازه قرين واقعيت است.
جالب است که آقايان توهين به خشايارشاه را در يک دنياي مجازي، حمله حساب شده بيگانگان به هويت ايراني مي نامند، اما خود از تخريب ميراث عيني همان شاهان در عمل ابايي ندارند
احمد زیدآبادی
منبع:روز