Tuesday, November 28, 2006
توهم
توهم قصه ای تخیلی است که باورش داریم زیرا آن را دوست داریم حتی اگر این قصه غلط از آب در آید.
توهمی که ما اکنون در آن بسر می بریم مانند توهمی است که آمریکای 1980 در آن گرفتار بود در زمانی که آمریکایی ها بیش از پیش غرق بدهی بودند و بسیاری از دارایی های ارزشمند خود را می فروختند تا صرف رفاه خود کنند چرا که درباره کشور و خودشان دچار نوعی خوشبینی شده بودند و زمانی به اهمیت این کار پی بردند که بسیاری از سازمان های تجاری املاکشان را به افراد سایر کشورها فروخته بودند و سرانجام بیش از پیش کنترل خود را بر آن چه که زمانی به آن ها تعلق داشت از دست دادند.پس از یک دوره رکود رهبران آمریکا به مردم کمک کردند تا احساس خوبی داشته باشند آن ها ایده رفاه ملی را فروختند و مردم خواستند این توهم را باور کنند و همین طور هم شد. با این حال واقعیت اقتصادی این بود که آمریکا از بزرگترین وام دهنده به بزرگترین کشور مقروض جهان تبدیل شد و تمام این اتفاقات کم تر از یک دهه رخ داد اما نمونه دیگر رهبران اتحاد جماهیر شوروی سابق بر این باور بودند که می توانند از عهده هزینه های سنگین تکنولوژی پیچیده بر آیند در حالی که از تامین غذای مورد نیاز مردمشان عاجز بودند اکنون بر همگان روشن است که اقتصاد آن ها در واقع ساختار کل اجتماعی آن زیر فشار این توهم پر هزینه متلاشی شده است چه بخواهیم و چه نخواهیم اعتقاد به توهم سرانجام کارها را دشوارتر می سازد .شاید اکنون فکر کنیم که ما با سکوت و بی اعتنایی نسبت به تحولات جاری جامعه دچار مشکلی نمی شویم یا حداقل این ما نیستیم که هزینه پرداخت می کنیم ولی واقعیت این است که ما در این کشور زندگی می کنیم و خواه ناخواه روزی خواهد آمد که بایستی هزینه های این سکوت را چندین برابر پرداخت کنیم حکایت ما مانند کسی است که خانه خود را می سوزاند تا گرم شود و در آخر این جمله دکتر شهید علی شریعتی را تقدیم می کنم"اگر در صحنه ی حق وباطل نیستی اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی هر جا که میخواهی باش چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده هر دو یکی است".
Labels: AHK